اینجا به دلسپردن من گیر دادهاند
مُشتی اجل به بُردن من گیر دادهاند
اینجا همیشه آب تکان میخورد از آب
اما به آب خوردن من گیر دادهاند
مانند شمع در غم تو آب میشوم
مَردم به فُرم مردن من گیر دادهاند
چشمانتظار دست تو اصلاً نمیشوم
وقتی به شالگردن من گیر دادهاند
در شهر، حس و حال برادرکُشی پُر است
گرگان به جامهی تن من گیر دادهاند
دامن زدم به خون که به دست آورم تو را
این دستها به دامن من گیر دادهاند
گر پا دهد برای تو سَر نیز میدهم
اینجا به دلسپردن من گیر دادهاند
#فرامرز عرب عامری