مرکز شعر و ادب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار حافظ» ثبت شده است

غرور

صبا به لطف بگو...

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

ادامه مطلب...
۱۴ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چامه ها

سر های بریده

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

ادامه مطلب...
۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۷:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چامه ها

عشقبازان

عاقلان

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

ادامه مطلب...
۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چامه ها

تزویر

من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

ادامه مطلب...
۲۶ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چامه ها

دلدادگی

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چامه ها

حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به اطاف خداوندی

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
چامه ها

قسمت این بود

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم
تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چامه ها

دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود


حافظ


خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود

۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چامه ها

گفتند عاشق که شدی؟

گفتند عاشق که شدی؟

گقتند عاشق که شدی؟

گریه ام گرفت...

می خواستم بخندم و حاشا کنم نشد.


سجاد سامانی


۰۵ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چامه ها

که عشق آسان نمود اول

جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ادامه مطلب...
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چامه ها