تو ای مهجور سر گردان، کدامی؟
کسی نامت نمیداند، چه نامی؟
تو ای مهجور سر گردان، کدامی؟
کسی نامت نمیداند، چه نامی؟
ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح
بر آفتاب که امشب خوش است با قمرم
#سعدی
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
دست و پــا گر بشکند با نسخه درمان می شود
چشم گریان هم دمی با بوسه خندان می شود
سیــل بــاران گــــر ببــــارد از نسیـــــم صورتی
از تمنای نگاهم تا نگاهش...نقطه چین
آرزوی بوسه تا میل گناهش...نقطه چین
در دل هر نقطه چینی صد هزاران راز و رمز
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنســت
متن خبر که یک قلم بــــی تو ســـیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنســت