آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
اینجا به دلسپردن من گیر دادهاند
مُشتی اجل به بُردن من گیر دادهاند
اینجا همیشه آب تکان میخورد از آب
اما به آب خوردن من گیر دادهاند
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت
ای صورت دیبای خطایی به نکویی
وی قطره باران بهاری به نظافت
در برکه تو باید جَستی بزنم
عشق ماهی گریز پایی است در سکوت آب
#نیلوفر ثانی
از کاری که باید از آن پوزش خواست حذر کن که مؤمن بدی نمی کند و عذر نمی خواهد و منافق هر روز بدی می کند و معذرت می خواهد.