جان من در دست او دستش به دست دیگری
جام من در دست او ، مدهوش و مست دیگری
ماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیب
جان من در دست او دستش به دست دیگری
جام من در دست او ، مدهوش و مست دیگری
ماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیب
گقتند عاشق که شدی؟
گریه ام گرفت...
می خواستم بخندم و حاشا کنم نشد.
سجاد سامانی