حافظ از باد خزان

ای نسیم سحر، آرامگه یار کجاست؟
منزل آن مه عاشق‌کش عیار کجاست؟
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا، موعد دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی، مَحرَم اسرار کجاست؟
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است