پیش پایم سنگ اندازی نکن
با دل من بیش از این بازی نکن
عشق تو از بیست درصد هم گذشت
بیش از این دیگر غنی سازی نکن
پیش پایم سنگ اندازی نکن
با دل من بیش از این بازی نکن
عشق تو از بیست درصد هم گذشت
بیش از این دیگر غنی سازی نکن
گمانم شیخ شیرازی ٬ که با یک غمزه ی تنها
به خال هندویی بخشید ٬ سمرقند و بخارا را
اگر یک لحظه در "تهران " به میدان "ونک" میرفت
دمادم شهر میبخشید ٬ و شاید کل دنیا را
بــا شمــا تنهــا نشستن در کنــاری خوب نیست
یا چنین آسان به من دل میسپاری ! خوب نیست
نامسلمـان اینقـدر بــا مـوی خـود بـازی نکن
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی
تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟
بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
شعر دو کاج نوستالژی زیبای دوران دبستان، حالا پس از سال ها محمد جواد محبت شاعر این شعر خاطره انگیز شعر دو کاج خود را تغییر داده و پایانی متفاوت از آنچه که ما به یاد داریم را بر شعر خود افزوده است، و نام شعرش را کاجستان گذاشت گویا شاعر ما میخواهد که کودکان امروز دیگر دلتنگ نباشند و مزه و شادی با هم بودن را نیز بچشند و دور از کینه و نفرت و بیرحمی باشند...
آن روز پرسید از من برای چه زنده ای
با اینکه گفتم در قلبم برای تو، گفتم برای هیچ
از او پرسیدم تو برای چه زنده ای
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش | که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش |