مَرد

به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد

اگر مرد است بغض گاه گاهش را نگه دارد

زمستان

گرمای حضورت برف را هم آب می کند

امسال زمستان نخواهم داشت

در کنار تو...

وقتی دختری عاشق می شود

وقتی دختری عاشق می شود

قلبش در سینه برای عشقش می تپد،

وقتی مادر می شود

بودن یا نبودن

شکسپیر اشتباه می کرد

مسئله بودن یا نبودن نیست

مسئله بودن یا نبودن توست!

---

#یغما گلرویی

---

سر های بریده

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

صبر کن

صبر کن آیه قسم جور کنم تا نروی!
یا در و پنجره را کور کنم تا نروی
صبر کن لشگری از خاطرهٔ روز نخست
بر سر راه تو مأمور کنم تا نروی!

مٌشتی خاک

سر تا پایم را خلاصه کنند 

می شوم "مشتی خاک" 

که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه 

یا "سنگی" در دامان یک کوه 

یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس

شاید "خاکی" از گلدان‌ 

یا حتی "غباری" بر پنجره 

عسل بانو

فقط شور و فقط حال تو باشد

تب و تابش فقط مال تو باشد

حال من

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت!
خوب می دانم که "تنهایی" مرا دق می دهد

ساعت شنی

چندی است در نبود تو به ساعت شنی می نگرم...

خیلی نیست...!