خون به دل
خاک به سر
آه به لب
می ریزیم،
ریز
من درددست تو را ز دست آسان ندهم
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
#سعدی
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
بامدادت چو نبینم طمع شامم نیست
ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح
بر آفتاب که امشب خوش است با قمرم
بلدم خستگی ات را به سلامی بتکانم
#افشین اعلا
این پرسه های بی رنگ و لعاب
چیزی عایدم نمی کند
حرفی از جنس تو می خواهم
تا شعرم را رنگی کند
#نیلوفر ثانی